قرآن درباره مدین و ساکنان آن در دوره هاى تاریخى دیگر، گزارشى نداده است. علاوه بر پاره اى گزارش هاى تاریخى، تفسیرى و نیز برخى احادیث اسلامى، بعضى آیات نشان مى دهد که قوم حضرت شعیب علیه السلام در دوره تاریخى پس از قوم حضرت لوط علیه السلام و معاصر حضرت موسى علیه السلام و بنى اسرائیل، پیش از ترک مصر مى زیسته اند. 1
پیشینه اهالی مدین
از گزارش هاى مربوط به کم فروشى و به کارگیرى پیمانه و ترازو2، سیراب کردن گوسفندان3 و قرارداد کارى حضرت موسى و حضرت شعیب علیهماالسلام4 که بنابر ظاهر برخى آیات5 و نیز گزارش عهد عتیق6 براى چوپانى گوسفندان حضرت شعیب علیه السلام بوده است، برمى آید که قوم حضرت شعیب علیه السلام، مردمى تجارت پیشه، کشاورز و دامدار بوده اند.
همچنین آنان داراى منطقه اى حاصلخیز، سرسبز و پرآب و علف و برخوردار از فرآورده هاى فراوان کشاورزى و نیز تجارت پررونقى بوده اند؛ چنان که برخى آیات از قدرت، ثروت و جمعیت فراوان آنان حکایت مى کند.7 از ظاهر این آیات و مجموع گزارش هاى عهد عتیق و برخى منابع تاریخى برمى آید که قوم مدین یکى از قبایل بزرگ عرب در شام با پیشینه دیرین تاریخى بوده است.8
آیین مردم مدین
زیستن این قوم در دوره تاریخى پس از حضرت ابراهیم علیه السلام و پیش از بعثت حضرت موسى علیه السلام نشان مى دهد که مردمان مدین در آغاز بر آیین حضرت ابراهیم علیه السلام بوده و در گذر ایّام به کفر و شرک گراییده اند.
آیه «و لا تُفسِدوا فِى الاَرضِ بَعدَ اِصلـحِها»9، مى تواند مؤیدى بر این ادعا باشد؛ بنابراین مى توان گفت حضرت شعیب علیه السلام که شریعت مستقلى نداشته است، قوم خود را به آیین حضرت ابراهیم علیه السلام مى خوانده است.
تاریخ مدین و ساکنان آن را در دوران حیات حضرت شعیب علیه السلام مى توان به دو دوره تقسیم کرد:
1. دوره پیش از عذاب که مردم پس از دعوت حضرت شعیب علیه السلام به دو گروه اقلیّت مؤمنان و اکثریت کافران تقسیم شدند.10 از اینکه قرآن در این دوره از مخالفان حضرت شعیب علیه السلام با عنوان ملأ مستکبر11 یاد کرده است، مى توان به وجود طبقه اشراف و ثروتمند و در نتیجه وجود فاصله طبقاتى در مدینِ آن زمان پى برد.
از کافرانى که در این دوره زمانى با عذاب الهى نابود شدند، با «اصحاب مدین» یاد مى شود.12
2. دوره پس از عذاب و نابودى کافران که با شرایط اجتماعى ـ سیاسى و دینى مساعدى همراه بوده است. از ساکنان مدین در این برهه با عنوان «اهل مدین» یاد شده است و ظاهر آیات نشان مى دهد که پناه بردن حضرت موسى علیه السلام به مدین و سکونت چندین ساله وى در آنجا به هنگام پیرى و از کارافتادگى حضرت شعیب علیه السلام در همین دوره بوده است.13
برخلاف دوره نخست که حضرت شعیب علیه السلام و پیروانش با انواع فشارهاى اجتماعى رو به رو بوده و به اخراج از خانه و کاشانه خویش تهدید مى شده اند ، در این دوره ، آن حضرت با برخوردارى از جایگاه اجتماعى مطلوب، ضمن پناه دادن به حضرت موسى علیه السلام وى را اجیر مى کند.
شیربها، ریشه ای از قدیم دارد!
شاید بتوان از مفاد قرار داد کارى حضرت شعیب علیه السلام با حضرت موسى علیه السلام به دست آورد که در آن زمان، مردان جوان، متناسب با شرایط اجتماعى روز براى مدت معینى، شبیه آنچه امروزه به نام شیربها مرسوم است، براى پدر همسر خویش کار مى کرده اند.14
برخى مفسران با استناد به آیه 27 سوره قصص بر این باورند که فریضه حجّ نیز در میان آنان رایج و به نوعى سال شمار آن ها هم بوده است.15 در اینکه «اصحاب ایکه» و «اهل مدین» در قرآن دو نام براى یک قوم است یا آنکه دو قوم بودند که حضرت شعیب علیه السلام پیامبر هر دو بوده است، میان مفسران اختلاف است.
انحرافات اهل مدین
مردم مدین هم در باورها و عقاید و هم در ارتباط با ارزش هاى عبادى و اجتماعى دچار انحراف بوده اند . فراخوان آنان از سوى حضرت شعیب علیه السلام به پرستش اللّه و نفى خدایان دیگر، از شرک و بت پرستى آنان حکایت دارد: «اعبُدُوا اللّهَ ما لَکُم مِن اِلـه غَیرُهُ».16ظاهر برخى آیات نیز نشان مى دهد که شرک و بت پرستى، پیشینه نسبتاً دیرینه اى در میان آنان داشته و به یکى از مؤلفه هاى اصلى فرهنگ آن ها تبدیل شده بوده است: «قالوا یـشُعَیبُ اَصَلوتُکَ تَأمُرُکَ اَن نَترُکَ ما یَعبُدُ ءاباؤُنا».17 براساس برخی روایات، آنان درختى را پرستش مى کرده اند.18
همچنین از ظاهر آیات برمى آید که آنان به معاد نیز اعتقاد نداشته اند: «فَقالَ یـقَومِ ... و ارجُوا الیَومَ الأخِرَ».19 قرآن از ناهنجاری هاى اجتماعى، به ویژه در حوزه روابط اقتصادى، کم فروشى و فساد انگیزى آنان چنین گزارش کرده است: « فَاَوفُوا الکَیلَ و المیزانَ و لا تَبخَسُوا النّاسَ اَشیاءَهُم و لا تُفسِدوا فِى الاَرضِ بَعدَ اِصلـحِها ذلِکُم خَیرٌ لَکُم اِن کُنتُم مُؤمِنین»20
گزارش از کم فروشى و فساد انگیزى قوم حضرت شعیب علیه السلام به صورتى برجسته، نشان از شیوع گسترده آن در میان آنان دارد.21 همچنین گفته اند : قوم حضرت شعیب علیه السلام افزون بر اجناس مکیل و موزون که اغلب، فرآورده هاى کشاورزى است، در داد و ستد سایر کالاها و به گونه هاى دیگر نیز کم فروشى مى کرده اند.22
اینکه تعبیر افساد در زمین، کدام یک از ناهنجاری هاى اجتماعى شایع در میان مردم مدین را گزارش مى کند نیز مورد اختلاف است. گروهى ـ هرچند با اختلاف بر سر مصادیق ـ معناى آن را مطلق و شامل همه گناهان، اعم از آنچه مربوط به حوزه ارتباط با خدا و جامعه است و در نتیجه مراد از آن را مواردى چون کفر، شرک، کم فروشى، ستمگرى، تعدى و حرام کردن حلال الهى دانسته اند.23
برخی نیز با استناد به ذکر افساد در زمین در مقابل آیاتى که قبل و بعد از آن آمده است24، معناى آن را اخص و مراد از آن را مفاسد و ناهنجاری هایى چون راهزنى، غارت اموال، هتک حرمت زنان و کشتن انسان ها مى دانند که امنیت اجتماعى را در حوزه هاى گوناگون مالى، جانى و حیثیّتى به خطر مى اندازد.25
اما اینکه چگونه کم فروشى مى تواند فساد انگیز باشد، می توان به نقش محورى تعامل اجتماعى، به ویژه در حوزه روابط اقتصادى و داد و ستد کالاهاى مورد نیاز جامعه به عنوان یکى از ارکان حیات اجتماعى اشاره کرد و گسترش کم فروشى، فریبکارى و خیانت در معامله را سبب سلب اعتماد عمومى و پیدایش اختلال و تباهى در روند زندگى سالم جامعه دانست.26
چه کسی اولین بار پیمانه و ترازو را اختراع کرد؟
بر اساس روایتى منسوب به امام سجاد علیه السلام، حضرت شعیب علیه السلام نخستین کسى است که پیمانه و ترازو را اختراع کرد و مردم مدین، ابتدا در سنجش اجناس با آن دو، اندازه را رعایت مى کردند، اما پس از مدتى و به تدریج به کم کردن پیمانه و وزن پرداختند.27 ازاین روایت مى توان چنین برداشت کرد که فساد انگیزى مردم مدین پس از اصلاح زمین، به احتمال، همان کم فروشى بوده است.
پی نوشت ها:
1. هود: 89؛ قصص: 32-21؛ المیزان، ج10، ص373؛ تفسیر عیاشى، ج2، ص34.
2. اعراف: 85 و هود: 85.
3. قصص: 24-23.
4. همان: 28-27.
5. طه: 18.
6.کتاب مقدس، خروج2: 16ـ20.
7. توبه: 69 و هود: 84.
8. تاریخ ابن خلدون، ج2، ص43، 82.
9. اعراف: 85.
10. اعراف: 88-87 و هود: 91.
11. اعراف: 88.
12. توبه: 70 و حج: 44.
13. طه: 40 و قصص: 28-27.
14. اعراف: 86؛ طه: 40 و قصص: 28-27.
15. المیزان، ج3، ص351.
16. اعراف: 85؛ هود: 92-84 و عنکبوت: 36.
17. هود: 87.
18. البدایة والنهایه، ج1، ص172.
19. عنکبوت: 36 و المیزان، ج16، ص127.
20. اعراف: 85 و هود: 85-84.
21. المیزان، ج10، ص361ـ362.
22. همان، ص363.
23. جامع البیان، مج5، ج8، ص308; مج7، ج12، ص131 و مجمع البیان، ج4، ص688.
24. اعراف: 86-85.
25. المیزان، ج8، ص187 و ج10، ص363.
26. همان، ج10، ص363ـ364.
27. قصص الانبیاء، ص145.